محمدعلی پوریاری هستم متولد ششم مهر ۱۳۶۵ که در یکی از روستاهای حومه رشت در یک خانواده ۴ نفره ( پدر ، مادر و دو خواهر بزرگتر از خودم ) بدنیا اومدم. دوران دبستان و راهنمایی رو پشت سر گذاشتم و از همان دوره نوجوانی عاشق صنعت ساختمان بودم تا اینکه در دوران دبیرستان با مشورت خانواده مشغول به یادگیری برقکاری ساختمان شدم ، بطوریکه بعد از حدود یکسال بسیار مسلط بودم و خودم کار میگرفتم و انجام میدادم.
در سال 1383 وارد دانشگاه فنی در رشته برق صنعتی شدم که در این دوران تحصیل به ذهنم رسید که در کنار برقکاری و دریافت دستمزد ، وسایل مورد نیاز کارها را هم خودم تامین کنم ، بنابراین تصمیم گرفتم مغازه الکتریکی راهاندازی کنم و این اولین کسب و کارم بود که در سن حدودا 19 سالگی راه اندازی کردم. تا اینکه سال ۱۳۸۵ یعنی در سن ۲۰ سالگی با نیلوفر ازدواج کردم بعد از اون در حالی که فارغ التحصیل مقطع کاردانی در رشته برق صنعتی شده بودم راهی خدمت سربازی شدم و بعد از یک سال خدمت برگشتم و زندگی مستقل خودم رو شروع کردم که در اون دوره با برقکاری امرار معاش می کردم سال 1390 در حالی که به لحاظ مالی زندگی سختی داشتم جذب آموزش و پرورش شدم.
بعد از یک سال با یکی از دوستانم که در حوزه تولید شیرینی فعالیت می کرد همکاری و در سال 1391 کسب و کار جدیدمو در این حوزه راه اندازی کردم به شکلی که درآمد خیلی خوبی داشتیم و بعد از اون به ذهنم رسید که خودم کارگاه تولید شیرینی راه اندازی کنم و این کار رو با ساختن یک ساختمان شروع کردم که البته به جهت علاقه ای که در حوزه ساخت و ساز داشتم بیشتر غرق در فضای ساختمان سازی شدم تا ساخت مکانی برای تولید شیرینی ! به نحوی که در نهایت یک ساختمان 3 طبقه ساخته بودم. قطعا در اون کسب و کار و برای شروع هرگز نیازی به ساخت همچین ساختمانی نبود و با توجه به پول محدودی که داشتم بابت خرید تجهیزات کارگاه شیرینی مجبور به دادن چکهای متعدد شدم به نوعی ریسک کردم و بعد از چند ماه از شروع فعالیتم در حالی که 12 نفر پرسنل در کارگاه تولید خودم داشتم با شرایط مالی بد روبرو شدم و در نهایت در سال 1394 در حالی که پدرم رو از دست داده بودم رسماً اعلام ورشکستگی کردم این در حالی بود که در آن سال حدود ۴۰۰ میلیون تومان بدهکار بودم. در دوره ورشکستگی باتفاق همسر و یک پسر سه ساله ام در خانه پدری زندگی می کردیم دوران بسیار سختی بود و به لحاظ روحی به شدت در فشار بودیم ... خودم همسرم پسرم مادرم و خواهرانم شاید کل خانواده ام ... نقطه عطف من در تمام این دوران این بود که هیچ وقت ناامید نشدم و همیشه با خدای مهربان خودم در خلوت صحبت و درد دل میکردم و این تنها چیزی بود که منو کاملاً آرام می کرد و امیدوار به آینده و البته نقاط ضعف و اشتباهاتم را یادداشت می کردم و همه آنها رو برای خودم ی تجربهای در ادامه راه میدانستم بعد از حدود یکسال به شکل های مختلف بخشی از بدهیهای خودم رو پرداخت کردم و فشار را موقتاً از روی خودم برداشتم ، حدوداً دو سه سالی در همون اتاق۵۰ متری بالای ساختمون کارگاه تقریبا با کمترین امکانات زندگی کردیم.
تا اینکه در سال 1396 محمد عطا پسر کوچیکم به دنیا اومد و البته قبل از به دنیا آمدنش خونه ۵۰ متری رو قدری بزرگتر و قشنگ تر درست کرده بودم که حدودا دو سال بعد بدنیا اومدن محمد عطا فکری به ذهنم رسید ... اینکه همین خونه رو بفروشم و باهاش کسب و کاری راه بندازم و همین کار رو انجام دادم خونه خودمو در سال 1398 به قیمت ۳۳۰ میلیون تومان فروختم که با بخشی از این پول ی خونه برای سکونت اجاره کردم و با مابقی اون یک قرارداد مشارکت ویلا در همون روستای خودمون بستم که بعد بازسازی این ویلا و فروشش 650 میلیون تومان درآمد داشتم که از عایدی فروش ویلا و سهم خودم ملک ویلایی دیگری خریدم.
سال 1400 طی صحبتی که با یکی از دوستان قدیمی خودم داشتم قرار شد در شرکتی که راه اندازی کرده بودند، به عنوان مدیر ساخت و بازسازی مشغول به کار شوم و به لطف خدا این اتفاق افتاد ... این دوره در صنعت ساخت و ساز برای من دوران طلایی بود به شکلی که با افراد زیادی آشنا شده بودم و در جلسات فوق العاده ای که در شرکت برگزار می شد آموزش های بینظیری میدیدیم هم کار می کردیم و هم تجربههای فوق العاده کسب میکردیم در واقع شروع و نقطه عطف من در حوزه ساخت و ساز همین شرکت بود که قدردان تک تک آن عزیزان هستم در همین دوره و با انتشار فعالیت هایم افراد و سرمایهگذارانی از جای جای ایران ، طی ارتباطاتی که داشتیم در استان گیلان در حوزه های خرید و فروش زمین ، ساخت ویلا ، آپارتمان و غیره سرمایه گذاری کردند در حال حاضر افتخار این رو دارم که بعنوان یک مرجع در مرکز استان گیلان در زمینه های خرید و فروش املاک ، طراحی ، ساخت و بازسازی انواع پروژه ها مشاوره ی کاملا دقیق و صادقانه ای رو بصورت رایگان به تک تک شما هموطنای عزیزم ارائه بدم.